ماهرخ. (ناظم الاطباء) : به مشکو در نبود آن ماه رخسار مع القصه به قصر آمد دگربار. نظامی. سرورفتاری صنوبرقامتی ماه رخساری ملایک منظری. سعدی. ماه رخساری معنبرزلف را ماند که او سر برآرد هر شبی از جیب شمعی پیرهن. سلمان ساوجی. و رجوع به ماهرو و ماهرخ شود
ماهرخ. (ناظم الاطباء) : به مشکو در نبود آن ماه رخسار مع القصه به قصر آمد دگربار. نظامی. سرورفتاری صنوبرقامتی ماه رخساری ملایک منظری. سعدی. ماه رخساری معنبرزلف را ماند که او سر برآرد هر شبی از جیب شمعی پیرهن. سلمان ساوجی. و رجوع به ماهرو و ماهرخ شود
تازه رخ. تازه روی. خوشرو. گشاده رو. زیباروی: بر سر زانو بچندین عزتش جا می دهند تازه رخساران بچشم پاکبین آئینه را. صائب (از آنندراج). رجوع به تازه رخ و تازه روی شود
تازه رخ. تازه روی. خوشرو. گشاده رو. زیباروی: بر سر زانو بچندین عزتش جا می دهند تازه رخساران بچشم پاکبین آئینه را. صائب (از آنندراج). رجوع به تازه رخ و تازه روی شود
لاله رخ. دارای گونه و روئی چون لاله: می ستان از کف بتان چگل لاله رخسار و یاسمین غبغب. فرخی. جوابش داد سرو لاله رخسار که دایم باد دولت بر جهاندار. نظامی
لاله رخ. دارای گونه و روئی چون لاله: می ستان از کف بتان چگل لاله رخسار و یاسمین غبغب. فرخی. جوابش داد سرو لاله رخسار که دایم باد دولت بر جهاندار. نظامی